نوع مقاله : علمی و پژوهشی
نویسندگان
1 استاد گروه حقوق خصوصی، دانشکده حقوق، دانشگاه شهید بهشتی.
2 دانشجوی دکتری حقوق خصوصی، دانشکده حقوق، دانشگاه شهید بهشتی.
چکیده
تازه های تحقیق
در مقاله حاضر ثابت شد که فهم عرفی مورد استناد فقهاء و قضات در شناسایی علل حقوقی، علی رغم ادعا برخی از حقوقدانان، امری ضابطهمند و قابل اندازهگیری است. همچنین ارائه اصول و ضوابط مشخص جهت شناسایی فهم عرفی صحیح از فهم عرفی غلط، امری ممکن است. هارت و هانور برای اولین بار در سال 1959 میلادی در صدد ارائه اصول مشخصی جهت ضابطهمند کردن فهم عرفی در شناسایی علل حقوقی وقایع برآمدند. آنها معتقد بودند که استنادات قضات به فهم عرفی بسیار مبهم و غلطانداز است و ما به عنوان یک حقوقدان باید بتوانیم اصول و ضوابط مشخصی را برای تمییز فهم عرفی صحیح از ناصحیح ارائه کنیم. از اینرو هارت و هانور پس از تحقیقات مفصل موفق به ارائه دو اصل «ناهنجاری» و «انتخاب» شدند و ادعا کردند فهم عرفی صحیح در شناسایی علّت حقوقی وقایع ضرورتاً مبتنی بر یکی از این دو اصل مذکور است و در غیر این صورت نباید آن فهم عرفی را صحیح دانست. تحقیقات هارت و هانور هرچند در نتیجه درست به نظر میرسد اما روش استدلالی مورد استناد آنها شخصی و غیر قابل استناد است. از همینرو، نظریه مذکور با استقبال حقوقدانان مواجه نشد. نگارندگان با استفاده از تحقیقات و آزمایشهای جدید در حوزه روانشناسی تجربی، اقدام به ترمیم نظریه اصول فهم عرفی نموده و نظریه جدیدی در اصول فهم عرفی ارائه میدهند که بر خلاف نظریه هارت و هانور، در روش استدلالی نیز بسیار قابل اعتماد است.
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Islamic jurists, judges and legal scholars invoke their ‘common sense’ for identifying the cause of an event and according to them, they try to examine the event from the perspective of an ordinary human being and not a philosopher or a scientist. However, maintaining that "common sense" is essentially obscure, misleading and non-regulated and invoking such a factor in identifying the causes of events seems to be incorrect, some scholars have harshly criticized this approach. Developing the "common sense principles" theory in 1959, Hart and Honore´, two distinguished English jurists, aimed at providing certain principles and rules for standardizing common sense. However, the theory of "common sense principles" was not accepted by the legal community due to the existing problems in their method of argument. In the present article, relying on the studies conducted in the field of empirical psychology, first and foremost, the authors attempt to persuade the readers that the theory of "common sense principles" is the best standard for identification of the causes of events. Secondly, they deal with comparing this theory with the viewpoints of Imamiyah jurists and valid narrative texts. Accepting the conclusions of the present theory, in addition to its theoretical impacts in scientific circles, can help the judges to identify the causes of events.
کلیدواژهها [English]
ارسال نظر در مورد این مقاله