علی مشهدی؛ آیت اله جلیلی مراد
چکیده
قانون اساسی به عنوان سند مهم سیاسی و حقوقی هر جامعه، متضمن تعیین مبنای حاکمیت و صلاحیت زمامداران و نیز تبیین حقوق اساسی ملت است. اندیشههای حقوقی در شکلگیری چنین سند مهمی نقش به سزایی دارند. در این نوشتار تلاش شده است تا با رویکردی تطبیقی اثر اندیشههای حقوقی بر شکلگیری قوانین اساسی در حقوق اسلام و غرب مورد مطالعه قرار گیرد. ...
بیشتر
قانون اساسی به عنوان سند مهم سیاسی و حقوقی هر جامعه، متضمن تعیین مبنای حاکمیت و صلاحیت زمامداران و نیز تبیین حقوق اساسی ملت است. اندیشههای حقوقی در شکلگیری چنین سند مهمی نقش به سزایی دارند. در این نوشتار تلاش شده است تا با رویکردی تطبیقی اثر اندیشههای حقوقی بر شکلگیری قوانین اساسی در حقوق اسلام و غرب مورد مطالعه قرار گیرد. بر این اساس در ابتدا به واکاوی موضوع در سنت اروپایی و غربی مبادرت شده است. در این سنت آرای اشخاصی نظیر ارسطو، منتسکیو، ژان ژاک روسو و جان لاک بررسی شدهاند. سپس اندیشههای سنت اسلامی منعکس در آثار فقهایی نظیر علامه نایینی، شیخ فضلالله نوری و شهید صدر پیرامون نظام حقوق اساسی تحلیل شده است. در نهایت به ارزیابی اندیشهها و آرای شهید بهشتی و تأثیر آن بر تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران پرداختهایم. فرض اساسی مقاله بر مبنای تأثر مستقیم شکلگیری و اصلاح قوانین اساسی از اندیشه های حکومتداری میباشد.