نوع مقاله : علمی و پژوهشی
نویسنده
دانشیار گروه حقوق بینالملل، دانشکده حقوق، دانشگاه قم
چکیده
تازه های تحقیق
یکی از چالشهای مهم حقوق بینالملل حاکم بر توسل به زور مربوط به چگونگی تفسیر و اجرای موارد استثنایی است که در کنار اصل منع استفاده یا تهدید به استفاده از زور پذیرفته شده است. این چالش به ویژه در خصوص دفاع مشروع که ابتکار و صلاحدید آن به دولتها سپرده شده است بیشتر بروز و ظهور داشته است. در این میان برخی قدرتهای بزرگ، خصوصا ایالات متحده امریکا سعی داشته است با تفسیری موسع از مفهوم دفاع مشروع دامنه این استثنا را تعمیم داده و علاوه بر توسل به زور در پاسخ به حمله مسلحانه قبلی، استفاده از زور در صورت حمله قطعی قریبالوقوع و حتی در فرض وجود احتمال یا پیشبینی حمله نظامی در آینده را موجه جلوه دهد. توجیهات ارائه شده از سوی ایالات متحده در فاجعهی ترور سردار سلیمانی یکی از مصادیق این رویکرد افراطی امریکا در تعمیم دامنه استثنای توسل به زور در مقام دفاع از خود یا به اصطلاح دفاع مشروع بوده است.
عملیات نظامی امریکا در سوم ژانویه 2020 که در حاشیه فرودگاه بغداد رخ داد و ترور سردار سلیمانی، فرمانده عالی سپاه قدس جمهوری اسلامی ایران و ابو مهدی المهندس از فرماندهان حشد الشعبی عراق و همراهانشان، از جهات مختلف فاقد عنصر مشروعیت بوده و موجب مسئولیت بینالمللی دولت ایالات متحده امریکا و مسئولیت کیفری عوامل دخیل در این عملیات گردیده است. این حمله از منظر قواعد بینالمللی حاکم بر توسل به زور بنا به دلایل متعدد اقدامی غیر قانونی و نامشروع تلقی میگردد. نخست این که ناقض اصل منع توسل به زور به نحو مقرر در منشور ملل متحد بوده و امکان توجیه آن براساس هر یک از استثناهای پذیرفته شده در منشور منتفی است. روشن است که تهاجم نظامی یاد شده مستند به هیچ تصمیمی از سوی شورای امنیت ملل متحد نبوده و چنین ادعایی هم از سوی هیچیک از مقامات امریکایی مطرح نشده است. همچنین حمله نظامی امریکا فاقد شرایط لازم برای توصیف در قالب دفاع مشروع بوده است، زیرا به این منظور امریکا باید اثبات میکرد که قربانی یک حمله سابق منتسب به ایران بوده است که یا دست کم با حمله قطعی قریبالوقوع از سوی ایران مواجه بوده است. به طوری که در پژوهش حاضر به اثبات رسید حمله امریکا نه مسبوق به حمله نظامی قابل انتساب به ایران بوده است و نه ادعای حملهی قطعی و قریبالوقوع ایران علیه امریکا به اثبات رسیده است که بتواند دفاع مشروع پیشدستانه را توجیه کند. اما ادعای وجود طرح و برنامه دشمن و پیشبینی حمله نظامی در آینده، برای توجیه دفاع پیشگیرانه، نه نسبتی با قواعد وموازین حقوقی ناظر به توسل به زور دارد، نه مورد تائید رویه قضایی بینالمللی بوده و نه از هیچگونه حمایت دکترین حقوقی برخوردار است.
اما در باب ماهیت حقوقی این گونه توسل به زور نامشروع، رویکردی که مقاله حاضر سعی در اثبات آن داشته این است که نباید آن را صرفاً در حد قتل فراقضایی و نقض حق حیات فرد یا افرادی فروکاست یا تنها آن را مغایر با برخی تعهدات قراردادی دانست. بلکه با توجه به استنادات و استدلالهای به عمل آمده در پژوهش حاضر، حمله نظامی امریکا مصداق جرم تجاوز علیه دولت عراق بوده است، زیرا استفاده از نیروی مسلح مغایر با شروط مقرر در توافقنامه امنیتی به تصریح اعلامیه تعریف تجاوز و اساسنامه رم از مصادیق تجاوز به شمار رفته است و این موضوع مورد استناد مقامات رسمی عراق نیز واقع شده است. علاوه براین، به باور نگارنده، توصیف حمله نظامی امریکا در ترور سردار سلیمانی به عنوان تجاوز علیه ایران نیز خالی از وجاهت نیست زیرا همانگونه که از ادبیات مقامات امریکایی هم برمیآید، اقدام نیروهای امریکایی حمله علیه ایران بوده است، از طرفی وفق مفاد اعلامیه تعریف تجاوز و ماده (8) مکرر اساسنامه رم، حمله به نیروهای نظامی یک کشور در صورت برخورداری از شدت کافی مصداق تجاوز خواهد بود و از آنجا که معیار شدت صرفا ناظر به ابعاد مکانی و زمانی حمله نبوده و میتواند به لحاظ آثار و پیآمدها نیز واجد شدت کافی به نظر برسد، صدق تجاوز علیه ایران به دور از منطق حقوقی نیست. البته مجال بحث در این زمینه همچنان مفتوح است.
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسنده [English]
At the dawn of 3 January 2020, a surprising unpredicted event reported via mass media and made the whole Iranian nation and many peoples in the region deeply shocked and sad and caused serious concerns of many politicians and statesmen, even in the United States of America. Assassination of the most influential commander in the frontline against the Takfiri terrorism in the region by American military forces in Iraq, under the direct command of the president of this state, has raised numerous discussions including among lawyers. How could the assassination of a governmental high-ranking military commander, not in a battlefield, but during an official mission not of a military kind, but a diplomatic one to make a dialogue with the authorities of the host state for decreasing the regional tensions be characterized according to international law on the use of force? How much the American alleged justifications could be heard and valid? What would be the international legal consequences of the US attack? This study, through analyzing the facts related to the case and evaluating alleged justifications of the United States that are mainly around self-defense, on the basis of governing rules and regulations on the use of force, has come to this conclusion that the US act lacks any legal justification and is an manifest example of illegal resorting to force which is incompatible with UN Charter. Furthermore, it has violated the US-Iraq bilateral agreements and specifically Status of Forces Agreement (SOFA). and in accordance with the Declaration on the Definition of Aggression and the Rome Statute, is the example of act of aggression and paves the way of international responsibility of US governments and criminal responsibility of persons engaged in the commission of this illegitimate act.
کلیدواژهها [English]
ارسال نظر در مورد این مقاله