نوع مقاله : علمی و پژوهشی
نویسندگان
1 استادیار گروه علوم سیاسی، دانشکده علوم انسانی ، دانشگاه تربیت مدرس.
2 دانشجوی دکتری حقوق عمومی، دانشکده حقوق، دانشگاه شهید بهشتی
چکیده
تازه های تحقیق
نیروی پسِ پشت استدلالهای حلّاق را در راستای نشاندن شریعت بر جایگاهی بهمراتب مستحکمتر و حقیقیتر نسبت به نظامهای حقوقی مدرن که با استفاده از ادعاهایی چون برتری حاکمیت حقوق اسلامی بر حاکمیت قانون در مفهوم غربی آن صورت پذیرفته است، بهسادگی نمیتوان به عقب راند. نظریات وی البته برای دلبستگان به مدرنیته و نظام حقوقی آن نیز حاوی بصیرتهای بسیاری است بهگونهای که با قدرتی اعجابانگیز کلیشههای آنان را دربارۀ حقوق اسلامی در هم میشکند. تسلط مثالزدنی حلّاق بر تاریخ فقه و اصول فقه از یکسو و چیرهدستی وی در فلسفه سیاسی و گفتمان حقوقی غرب از سمتی دیگر، بیشک وی را از سایر اندیشهورزان حقوق اسلامی در دوران کنونی متمایز ساخته است. جوهر استدلال حلّاق بر پنداشت امر اخلاقی در کانون حقوق اسلامی و امر سیاسی در مرکز دولت مدرن و نظام حقوقی آن است. از منظر وی، حقوق اسلامی و حقوق مدرن دارای دو نظام معرفتشناختی و متافیزیک متفاوت از یکدیگر هستند که آنها را فرسنگها از هم دور ساخته است. بر این اساس و با توجه به غلبۀ جهانی مدرنیته و دستاوردهای حقوقی و سیاسی آن، حقوق اسلامی در دوران مدرن دچار بحران معرفتشناختی لاینحل گردیده است بهطوریکه مسلمانان قادر نخواهند بود جهان اخلاقیحقوقی پیشمدرن خود را در دوران مدرن بار دیگر بازسازی کنند و بنابراین بهناچار باید در یک وضعیت خسران همیشگی بزیند. پس، از نگاه حلّاق حقوق اسلامی مدرن (و البته دولت مدرن اسلامی) ممتنع است. باری، با وجود همۀ نیرومندی موجود در نظریات حلّاق، اما به نظر میرسد برداشت وی از دولت مدرن و حقوق اسلامی دچار گونهای بدفهمی از این مفاهیم است. تمسک به برداشتی تمامیتخواهانه از دولت مدرن و ادعای حاکمیت بیچونوچرای ارادۀ دولت، نادیده انگاشتن جنبههای حقوقی و اخلاقی حاکمیت و تبعیت امر سیاسی از امر حقوقی و بهویژه دستکم گرفتن نیروی موجود در پسِ ادعاهای مبتنی بر محدودیت قدرت سیاسی از طریق رعایت حقهای اخلاقی است. از سوی دیگر، اصرار بر آمیزش امر حقوقی و امر اخلاقی در نظام حقوقی اسلام و استقلال تام آنها از امر سیاسی، روایتی اسطورهای، سادهانگارانه، ایدهآل و مطلق از تاریخ شریعت اسلامی است. توجه بسنده به شواهد تاریخی و تجربی مبتنی بر تعامل میان حقوق اسلامی و دستگاه حکومت، بیتردید میتواند استفاده از ظرفیتهای حقوق اسلامی را در همزیستی با حکمرانی مدرن افزایش دهد. تاریخ شریعت نشان میدهد که حقوق اسلامی در گرانیگاه دیالکتیک میان امر حقوقی و امر سیاسی قرار داشته است. همین وضعیت را میتوان درون دولتهای مدرن کنونی نیز سراغ کرد. درواقع، حقوق اسلامی میتواند در کنار تکثر حقوقی موجود در نظامهای سیاسی کنونی نقش قابلتوجهی در برساختن نظام حقوقی و مشروعیت آن ایفا کند. گسترۀ اثرگذاری حقوق اسلامی گرچه میتواند مورداختلاف باشد، اما در اصلِ این اثرگذاری نمیتوان تردید روا داشت.
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
From Wael-bin-Hallaq’s point of view, the modern language construction, epistemology and its associated concepts has led to the breakdown of Islamic law from its historical past and its inclusion in the lexical and epistemological framework built upon an alien and heterogeneous basis. The "legal system" within the framework of the modern state requires a distinction between "the legal" and "the moral" and the stipulation of binding regulation in formal codes. While, Islamic law is based on the integration of the moral and the legal, and the dialectic between them. Additionally, the pluralistic characteristic of Islamic law prevents its inclusion in the framework of legislation. This narration of modern law and Islamic law, while being insightful, has some shortcomings that should not be ignored. The absolute claim of laying the political at the center of modern law and the absence of a distinction between the moral and the legal in Islamic law and its independence from the political, if not incorrect, seems at least controversial.
کلیدواژهها [English]
ارسال نظر در مورد این مقاله