نوع مقاله : علمی و پژوهشی
نویسندگان
1 دانشیار ،گروه حقوق عمومی، دانشگاه پیام نور تهران .
2 استادیار، گروه حقوق بین الملل، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تهران شمال.
3 کارشناس ارشد حقوق عمومی، دانشکده حقوق و علوم سیاسی، پردیس فارابی و کارشناس ارشد حقوق دادرسی اداری دانشگاه پیام نور.
چکیده
تازه های تحقیق
باید درنظر داشت که وجود ناهماهنگی، ناهمراهی و اختلاف میان قوای سه گانه امری مسلم و غیرقابل انکار است و در تمامی جوامع این اختلافات پدید می آید و صرف وجود این اختلافات مساله تازه ای نیست اما چگونگی مواجهه با آنان و پیدایی راه حل برای عبور از اختلافات به وجود آمده مساله ای مهم است که قانون اساسی ایران در برخی موارد با ایجاد نهادهای خاص مانند مجمع تشخیص مصلحت نظام اقدام به حل اختلافات درون قوه ای (مجلس و شورای نگهبان) نموده است؛ درخصوص روابط اختلاف برانگیز سایر قوا با تعبیه سه قوه تحت نظارت مقام رهبری در اصل پنجاه و هفتم و بندهای مختلف اصل یکصد و دهم این مهم را بر عهده مقام رهبری قرار داده است که در این مقام، وی خاتمه دهنده منازعات و داور اختلافات است. کارویژه ای که در متون فقهی ما نیز برای ولی فقیه در اداره امور جامعه و پدیداری بحران ها و مشکلات حکومتی درنظر گرفته شده است. با تدقیق در اندیشه های بنژامن کنستان و اصول متعدد قانون اساسی و نقش و جایگاه ولی فقیه در روابط میان قوا در این قانون می توان به شباهت جایگاه قوه تعدیل کننده در اندیشه کنستان و جایگاه ولی فقیه پی برد. مبرهن است که جایگاه ولی فقیه در دولت اسلامی با توجه به اصول متعدد قانون اساسی از جمله اصل پنجاه و هفتم، یکصد و دهم، یکصد و دوازدهم و یکصد و هفتاد و ششم و همچنین مقدمه قانون اساسی در مقام تعدیل کنندگی کنش ها و واکنش های متعدد قوای سه گانه و سایر نهادهای حکومتی است و ولی فقیه نه تنها به عنوان یک مرجع رسمی بلکه به عنوان یک مقام بالاتر تصمیم گیرنده و میانجی میان قوا عمل نموده و در موارد اختلاف به حل مسأله و در بسیاری از موارد از طریق خط مشی گذاری، روابط ارکان مختلف حکومت را تنظیم می نماید. این دقیقا همان جایگاه و کارویژه هایی است که کنستان برای قوه تعدیل کننده و در رأس آن رئیس کشور یا پادشاه درنظر گرفته بود و قانون گذاران اساسی ما نیز به هنگام تصویب متن قانون اساسی چنین جایگاهی را برای ولی فقیه درنظر گرفته اند بدون آن که اشاره ای به قوه تعدیل کننده یا یک قوه فراتر از سایر قوا و یا نگاهی به اندیشه های بنژامن کنستان داشته باشند.
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Examining the theory of Benjamin Constant regarding the separation of powers and the position of Wilayat-al-Faqih in Article 57 of the Iranian Constitution, these two theories can be considered compatible in terms of relations between the ruling powers. In Constant's thought, power is divided into five branches one of which has the role of "moderating power" and has a higher position than the other powers, and in cases of necessity and problems in the relations between the powers, resolves matters involved. From this perspective, it is very similar to the role of the Supreme Leader in supervising and directing the ruling forces and his duties in the political structure of the Islamic State, especially regarding the moderating power. In this research, through a descriptive-analytic and comparative approach, the arrangement of powers in the constitution and the position of the Supreme Leader as a reference for moderating power relations and resolving inter-power and intra-power disputes with Benjamin Constant's ideas have been discussed. The results demonstrate that the position of the Supreme Leader in the Iranian Constitution, determining the general policies of the Islamic system, resolving problems and disputes between powers is exactly in line with the views of Constant and this position without direct stipulation in the text of the constitution under many Articles has been manifested for the position of the Leader as the comprehensive jurist.
کلیدواژهها [English]
ارسال نظر در مورد این مقاله