نوع مقاله : علمی و پژوهشی
نویسندگان
1 دانشیار گروه حقوق جزا و جرم شناسی ، دانشکده حقوق ، دانشگاه قم
2 دانشجوی دکتری حقوق جزا و جرم شناسی، دانشکده حقوق، دانشگاه قم
چکیده
تازه های تحقیق
خودکنترلیِ منسوب به هیرشی در نظریۀ عمومی جرم و عناوین ورع، مراقبه و تقوی در کتاب «محّجه البیضا» اثر ملامحسن فیض کاشانی از همگرایی نسبی برخوردار هستند. هر دو نگرش میزان توان آحاد جامعه در برابر وسوسهها و لذتهای مترتب بر ارتکاب جرائم را عامل مؤثر در افزایش و کاهش نرخ جرم میانگارند. وانگهی کنترل خویشتن در نسخۀ هیرشی بر اساس دلبستگیهای خانوادگی و حفظ سرمایههای اجتماعی بنا شده است. از این رو بر جامعهپذیری کودکان در محیط خانواده و مدرسه به عنوان یگانه عنصر ایجادکننده و ارتقادهندۀ خودکنترلی در افراد تأکید دارد. چنین رویکردی که انگیزۀ افراد در کنترل خویشتن را حول حفظ منافع شخصی ترسیم میکند، نه تنها کارآیی همیشگی و همهجایی این نسخه را دچار مشکل میکند بلکه -علیرغم تحقق نسبی نظم و انضباط اجتماعی- به علت ابتنای آن بر منفعتطلبی شخصی و عدم اعطای اختیار کامل به افراد نمیتواند موجب تعالی اخلاق فردی و اجتماعی شود. در حالی که نسخۀ فیض کاشانی با اعتماد بر عقاید دینی از قبیل اعتقاد به مراقبی همیشگی و همهجایی و مؤاخذه و مجازات مجرمین در محکمهای عدل، علاوه بر کارآیی همیشگی و همهجایی، با اعطای حق انتخابِ آزادانه در پرتو روشنگری و اقناع افکار عمومی، ترک خودجوش و داوطلبانۀ جرائم را به دنبال دارد؛ امری که رشد و کمال اعضای جامعه و ارتقای سطح فرهنگ عمومی را به ارمغان میآورد.
انتقادات به عمومیت نظریۀ عمومی جرم نسبت به تبیین جرائم یقهسفیدی و سازمانیافته و تبیین جمیع جرائم طبق رویکرد فیض کاشانی، یکی دیگر از وجوه تمایز دو دیدگاه را هویدا ساخت. مدل اسلامی با تأکید بر کنترل خود از آسیب رساندن به خویشتن و تطهیر فضای ذهن از تخیل کجروی و کجرویهای خیالی رویکردی ریشهایتر و اساسیتری را نسبت به ایجاد خودکنترلی در آحاد جامعه به نمایش گذاشت.
مکانیزمهای ارائه شده توسط دو مدل خودکنترلی از دیگر جلوههای افتراق به دست آمدۀ بین دو دیدگاه در این تحقیق است. هیرشی با توجه به اعتقاد به تداوم اوصاف و امکان تغییر اوصاف تنها در سنین کودکی پیشگیری از ارتکاب جرائم را در گرو تشکیل خانواده و ارتقای سطح آن به عنوان مهمترین خاستگاه کشت و پرورش جامعهپذیری میداند. اما فیض کاشانی با استنباط از آموزههای اسلامی طرق ایجاد و ارتقا جامعهپذیری را از محیط خانواده به محیطهای بزرگتر اجتماعی مانند بستگان و همسایگان تعمیم داده که به این گستره تکنیک دگرکنترلی را نیز می توان افزود.
خودکنترلی مدل فیض کاشانی به جامعهپذیر کردن اعضای جامعه بسنده نکرده و در راستای تقویت کنترلهای درونی افراد دستورالعملهایی نیز جهت مهار قوۀ شهوت و تسلط بر آن نظیر روزه و ترک شرب خمر و ترفندهایی جهت تسلط بر قوۀ غضب و تسکین نائرۀ آن مانند توضّؤ و خاکساری ارائه میکند؛ امری که اتقان، جامعیت، کاملیت و فراسنّی بودن این دیدگاه را نسبت به خودکنترلی مطرح در جرمشناسی گزارش کرده و انگیزۀ لازم بر کنکاش بیشتر در این اثر و دیگر آثار اسلامی جهت ارائۀ تحقیقات بهتر و کاملتر در زمینۀ خودکنترلی را به خواننده القا میکند.
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
The ability to resist the attractions of crime has been referred to as self-control; the very decisive factor in crime rate in General Crime Theory. Vara, Morāqebah, and Taqwā have been used as equivalents in several Islamic texts including Mahajjatol-Baydā. Despite prima facia similarities, self-control is wider in temporal and palatial aspects in viewpoints of Feyz Kashani and Hirschi, with the former believing in the existence of a persistent and omnipresent guardianship and the latter concentrating on the socialization of all members of the society. Recruiting an analytical-descriptive design, the study revealed that Feyz Kashani provides a more comprehensive account of self-control in purifying the mind of the criminal fancies and perversions and generalization of the effect of self-control on the unified status of the offender and victim. He did not believe that self-control is age-dependent; rather, he proposed several other socializing strategies including Sela-Rahem and training instructions on mastering internal stimuli.
کلیدواژهها [English]
* قرآن کریم و ترجمههای مکارم شیرازی، انصاریان، قمشهای و آیتی.
ارسال نظر در مورد این مقاله