نوع مقاله : علمی و پژوهشی
نویسنده
دانشیار گروه حقوق، دانشکده علوم اداری و اقتصاد، دانشگاه اصفهان.
چکیده
تازه های تحقیق
همانگونه که در متن مقاله مشخص شد بدونتردید قرار سقوط دعوا بهعنوان تنها قرار قاطع دعوا علاوهبر مرحله بدوی، در مرحله تجدیدنظر هم میتواند صادر شده، دعوارا بهطورکامل و حتی اگر در دادگاههای دیگری هم مطرح باشد، مختومه نماید. تائید یا نقض بلاارجاع رای بدوی در مرحله تجدیدنظر مانع از صدور قرار سقوط دعوا درآنمرحله میگردد. بنابراین، تنها استرداد بعد از نقض رای بدوی است که شرایط را برای موضوع بحث اینمقاله فراهم میسازد. اینبحث اصولاً شامل دعاویی که بهعنوان اولین مرحله در دادگاه تجدیدنظر مطرح شدهاند، همچنین شامل امور حسبی نمیشود. دراینباره، متوقفکردن دعوا بعد از نقض حکم بافراهمنکردن مقدمات اجرای قرارهای اعدادی دادگاه تجدیدنظر بهمعنی استرداد دعوا نیست. در مرحله تجدیدنظر، خوانده بدوی حتی اگر تجدیدنظرخواه باشد بعد از نقض رای درآنمرحله دیگر نمیتواند دعوا را قبل یا بعد از اعلام ختم دادرسی با یا بدونرضایت طرف مقابل استرداد نموده باعث صدور قرار رد یا سقوط دعوا شود. ولی خواهان بدوی اعم از اینکه خواهان یا خوانده دعوای تجدیدنظر باشد میتواند با استرداد دعوای تجدیدنظر (بهطورکلی یا جزئی) بعد از نقض رای بدوی استثنائاً مانع از ادامه رسیدگی بهدعوا شده، بهترتیب باعث صدور قرار رد یا سقوط دعوای تجدیدنظر و اصلی (بهطورکامل و غیرقابلتجزیه) گردد. اینتفکیکناپذیری رای درحالت تعدد خواهانها نیز مشاهده میشود.
آنچه گفته شد از نتایج اصل وحدت رسیدگی است. در واقع، بانقض، رسیدگی بهحالت اولیه برمیگردد بهنحویکه خواهان دعوا خواهان بدوی و خوانده دعوا خوانده بدوی خواهد بود. درنتیجه، نقضشدهبودن حکم بدوی علیرغم بهنظررسیدن اولیه، مانعی برسرراه تاثیر قرار سقوط دعوا یا تغییر نحوه تاثیر آن نخواهد شد. میتوان گفت اینهمان دعوای بدوی است که بعد از نقض حکم بدوی دردادگاه تجدیدنظر مورد رسیدگی است. نقضشدن حکم بدوی، آنحکمرا در قسمتهایی که بهنفع یا بهضرر طرفین بوده بیاعتبار کرده، راه را برای رسیدگی مجدد بههماندعوا اینبار درمرحله تجدیدنظر باز کرده است.
وضعیت موردبحث علاوهبر نقض حکم درمرحله تجدیدنظر، نقض قرار درآنمرحله، نقض رای درمرحله فرجامی، نقض حکم درواخواهی و نقض رای داور دردادگاه را نیز شامل میشود، گرچه طراحی قانون بهنحوی بوده که ایناتفاق در عمل درمرحله اعاده دادرسی یا اعتراض ثالث بعد از اعلام ختم دادرسی در قبل یا بعد از نقض درباره کل یا جزء دعوا بهنحومتفاوتی بیافتد و بسته بهمورد باعث سقوط دعوای اعاده دادرسی، اعتراض ثالث یا دعوای اصلی آنها گردد. دراینباره، گرچه میتوان تصمیم دادگاه تجدیدنظر دررسیدگی اولیه (نقض یا تائید) را هم رای تلقی کرد ولی استرداد دعوا (بهطورکلی یا جزئی) پیشازآن توسط تجدیدنظرخواه، اعماز خواهان یا خوانده بدوی، فقط منجر بهصدور قرار رد دعوا شده (بهطورکامل و غیرقابلتجزیه) بههیچوجه بهصدور قرار سقوط دعوا نمیانجامد. در واقع، برخلاف احکام، قرارها حصریاند و در غیر موارد منصوص نمیتوان آنها را صادر کرد. قاضی اصولاً باید در مقام حل و فصل دعوا حکم صادر کند نه قرار. بهاینترتیب، نمیتوان در دیوان فرجامی هم انتظار صدور قرار سقوط دعوا داشت. در اینباره، «تائید» یا «نقض» دادگاه تائیدکننده یا نقضکنندهرا بهدادگاه صادرکننده رای تائید یا نقضشده بدل نمیکند. همچنین فقط در دادگاه تجدیدنظر نیست که اینوضعیت میتواند اتفاق بیافتد بلکه وقوع اینوضعیت در دادگاههایی که پرونده بعد از نقض (دردادگاه تجدیدنظر یا دیوان فرجامی) بهآنها ارجاع شده نیز محتمل است. اینوضعیت اختصاص بهقرار سقوط دعوا ندارد و بهنحو مقتضی قرار رد دعوا و حتی قرار ابطال دادخواسترا هم شامل میشود. بهاینترتیب، آثار گوناگونی برای استرداد دعوا کشف میشود.
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسنده [English]
Because suit’s dismissal writ issues in between parties’ arguments closure and appeal judgment’s issuance and before that the court has done its primary proceedings and quashed the primary verdict, this question arises that whether with appeal suit’s dismissal writ issuance the quashed primary verdict revives or remains persistent as quashed? To answer, it seems that after primary verdict’s quash, whether the appellant has been the primary suit’s plaintiff or defendant, relying on the proceedings singleness principle, that would be only plaintiff who can discontinue the suit and with suit’s dismissal writ issuance at the appeal stage the suit becomes res judicata completely. This happens in courts where the file has referred to them after quash as well. But if the appellant was the defendant, he/she could discontinue the appeal suit only before the primary judgment’s quash. What said, in addition to quash of verdict in appeal stage includes writ’s quash in that stage and judgment’s quash in supreme court appeal and objection to ex-parte verdict, however, due to some practical reasons it happens differently in retrial and third person’s objection suits. Although appeal court’s decision for its initial trial can as well be deemed judgment, the suit discontinuance before that decision does not lead to suit dismissal writ. Therefore, issuance of that writ cannot be expected in the supreme court. This happens not only about suit dismissal writ but also as to suit rejection one. In this way, different functions would be explored for discontinuance of a suit.
کلیدواژهها [English]
ارسال نظر در مورد این مقاله